آمده ام ای آماده راز و نیاز می ایستم در برابر تو تسبیح می گویم تو را با تمام وجود به خاک می افتم در برابرت ، تا حقارت خویش را در برابرت فریاد بزنم دستان را آنقدر بالا می برم تا به عرش کبریائیت نزدیک شود ، صدایم را بشنو و بر حقارت و کوچکی من رحم کن چرا که تویی رحم کننده ترین رحم کننده ها .
آمده ام ای آماده راز و نیاز می ایستم در برابر تو تسبیح می گویم تو را با تمام وجود به خاک می افتم در برابرت ، تا حقارت خویش را در برابرت فریاد بزنم دستان را آنقدر بالا می برم تا به عرش کبریائیت نزدیک شود ، صدایم را بشنو و بر حقارت و کوچکی من رحم کن چرا که تویی رحم کننده ترین رحم کننده ها .
باور دارم که قلبم را سیاهی پوشانده ولی برای روشن شدنش تلاشی نمی کنم کمکم کن تا برای رضایت تو تکانی به خودم بدهم ببخش مرا از فرصتهایی که که دادی و قدر ندانستم ببخش مرا از هنگامی که نمی توانم سکوت را پیشه کنم و صبرم لبریز می شود باز هم فرصتی به من ده تا از لحظه های زندگی ام لذت ببرم . از لحظه هایی که می روند و باز نمی گردند کمکم کن از لحظه هایی که پشیمانی به بار می آورد ؛ پناهم ده از ضربه هایی که آن لحظه ها به من می زنند ؛ کمکم کن هرگز این چنین نشود و من شرمنده لحظه های زندگی ، لحظه هایی که می تواند بهترین فرصت باشد نشوم ، مهربانی باز هم مهربانی کن و مرا ببخش الهی بخشنده ای و باز هم به من ببخش ، الهی ......
تو را خدا از این نوشته هایی در تنهایی بیشتر بزارید خیلی مفید
ممنونم آقا جوکر
یا الله
سی